رمان رویای آبنباتی پارت 2

Dynamite Dynamite Dynamite · 1402/06/17 09:50 · خواندن 4 دقیقه

فن فیک رویای آبنباتی،پارت 2،با حضور اعضای بلک پینک،نقش اصلی لیسا و یکی دیگه از اعضا(که فعلاً نمیگیم که اسپویل نشه)و پسری به اسم سونگ ایل(از عکس یه بازیگر و مدل معروف استفاده شده ولی شما اون رو یه شخصیت فرضی درنظر بگیرید)،لطفاً حمایت کنید،با لایک و کامنت و دنبال کردن:)

*از زبان سونگ ایل*

چراغ انباری رو روشن کردم و داشتم نگاه میکردم که یه دفعه یه چیزی مثل شناسنامه به چشمم خورد.چشمام برق زدن و شناسنامه رو برداشتم و چشمام از تعجب گرد شدن.خیلی حالم گرفته شد و همیشه خدا خدا میکردم فقط یه تشابه اسمی ساده باشه.همه چیز شناسنامه رو خوندم.به سمت موبایلم رفتم و برش داشتم و شماره ی مین جو رو گرفتم و خواستم مطمئن بشم.البته تا دیدنش اطمینانی نمیتونستم پیدا کنم.خیلی استرس داشتم.آخرین عکسی که ازش داشتم مال خیلی وقت پیش بود.بالاخره بعد از 10 بوق مین جو جواب داد:

*مین جو : سونگ ایل تو مرخصی تشریف داریا،مثلاً گرفتم خوابیدم.

*سونگ ایل : من چه مرخصی ای هستم آخه،تو مرخصیم به فکر پرونده مونم،حالا ولش کن،خواب رو ول کن و فقط گوش کن،تمام اطلاعاتی که از جاسوسای سویون درآورده بودی رو بهم بده،مخصوصاً اون دختره جیآ.ببین نسبتش با سویون چیه!

*مین جو : وایسا وایسا،خب ببین،اطلاعات همه شونو الان برات میفرستم آنلاین شو.مورد بعدی جیآ.وایسا،خب بزار اینو بهت بگم بعد بفرستم چون به نظرم ممکنه برات جالب باشه،این دختره یجورایی بیشتر جاها کنار دست سویون دیده شده،بچه های تیممون احتمال میدادن نامزدش باشه.بگذریم،این دختره تا 3 سال پیش شناسنامه نداشته،یعنی اینجا چیزی ثبت نشده و تازه 2 سال پیش شماسنامه براش گرفتن و تو سیستم ثبتش کردن.

*سونگ ایل : که اینطور برام بفرست همه چیو،هر چیز جدید دیگه ای هم پیدا کردی برام بفرست.ببینم عکسی ازش داری؟

*مین جو : چرا دو سه تا عکس داریم ازش،وایسا الان میفرستم برات.حالا برای چی؟

*سونگ ایل : یه حدسایی میزنم،امیدوارم درست نباشه،هر چی شد بهم خبر بده،فعلاً باید برم.

*مین جو : باشه خدافظ.

 

(عکسای مربوط به این مکالمه یعنی عکسایی که مین جو پیدا کرده، داخل اسلاید 1 و 2 و 3)

 

بعد از اینکه مین جو عکسارو برام فرستاد،دوباره رفتم سراغ شناسنامه و عکس بچگیای جنی رو باهاش تطبیق دادم.حالت چشماش و فرم صورتش همه چی مثل هم بودن(عکس بچگیای جنی داخل اسلاید 4).قلبم تند تند میزد و هر لحظه بیشتر مصمم میشدم برای انجام این پرونده.وقتی عکسای مین جو رو باز کردم،خیلی حرصم گرفت چون عکسا ناگهانی بودن،سیاه سفید و تار و با چشمای بسته بودن.ولی خب از حالت چشم و لبخند،فرقی با جنی من نداشت.خیلی اعصابم خورد شد و تصمیم گرفت تو این مدت مرخصیم فقط به حل این موضوع فکر کنم.نشستم و نقشه های زیادی ریختم و درصد موفقیت هرکدوم رو بررسی کردم.

 

*از زبان جنی*

خیلی دلم برای خانواده م تنگ شده بود.یه سری هاله های تار و عجیب از بچگیام یادم بود.دست سویون گیر افتاده بودم و وقتی به قول خود سویون فهمیدم تنها راه نجاتم و زنده موندنم خود سویون و همکاری باهاش هست،چاره ای نداشتم جز اینکه باهاش کنار بیام.تنها یادگاریم از زندگی قبلیم،زخم روی کف دستم بود.بیشتر عملیات های سویون رو فرماندهی میکردم و بهشون کمک میکردم.سویون شده بود فرشته ی نجات من.همیشه با جسارت و شجاعانه و خیلی ریلکس و جدی کارارو انجام میدادم و فرماندهی میکردم.چند روزی بود دلشوره ای به دلم افتاده بود که نمیتونستم متوجه ی این بشم که آیا دلشوره ی خوبی هست یا نه.چند روزی رو رفته بودیم به لس آنجلس و من خیلی حال خوشی نداشتم.صورتم نگران نگران بود.بخاطر شرایطی که الان با سویون داشتم و جایگاهی که در گروهش داشتم،سویون بهم کمک کرد و شناسنامه گرفت برام.تنها چیزی که از زندگی قبلیم یادم بود،اسمم بود.پیش خودم و سویون جنی بودم ولی پیش بقیه جیآ بودم.فعلاً که حواسم به این هویت فعلیم بود.

 

*از زبان سونگ ایل*

بالاخره بهترین نقشه رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم بعد از جشن معرفی و سرهنگ شدنم،عملیات رو شروع کنم.من باید بفهمم دقیقاً چه چیزهای دیگه ای هست که هنوز ازش خبر نداریم.