رمان تنفر شیرین پارت 7

Dynamite · 19:02 1402/09/06

فن فیک تنفر شیرین،پارت 2،با حضور اعضا(سعی کردیم همه شون باشن)،نقش اصلی جونگ کوک و یه دختره به اسم الینا،لطفاً حمایت کنید،با لایک و کامنت و دنبال کردن

*از زبان الینا*

فکر میکردم که بتونم تحت تأثیر قرارش بدم ولی نه در این حد،انقدر زود.بالاخره باید هر چی که برای من و خانوادمه بهمون پس داده باشه.

-الینا : ساعت 3:00 هستش.من دیگه بهتره برم.

-جونگ کوک : وایسا پس بزار باهم بریم.بیرون کافه منتظرم باش.

-الینا : باشه.

من رفتم بیرون کافه و به خیابون بارونی خیره شدم تا جونگ کوک بیاد.بعد از 3 دقیقه با دستا پر اومد بیرون.

-جونگ کوک : خب بیا اینارو بگیر بزار اتاقت.

-الینا : وا،اینا چین دیگه؟

-جونگ کوک : غذاتو نخوردی منم برات آوردم.

-الینا : جدی نیازی نبود،حالا چقدر شد؟

-جونگ کوک : اصلاً فکرشم نکن که بخوای حساب کنی.

-الینا : اما آخه...

-جونگ کوک : خواهشاً بیخیال شو.مهمون من.

-الینا : ممنونم.

با هم به سمت شرکت رفتیم و من غذاهارو گذاشتم تو اتاقم و با متن سخنرانی جلسه اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق جونگ کوک.تقه ای به در زدم که جونگ کوک در رو باز کرد.

-جونگ کوک : بریم؟

-الینا : بریم.

با هم به سمت اتاق جلسه رفتیم.ساعت 3:20 بود.جونگ کوک راهنماییم کرد سمت اتاق جلسه و با هم رفتیم سر میز نشستیم.دستم رو گذاشتم زیر چونه م و نگاه به مطالب و موضوعاتی که باید در جلسه مطرح میکردم،انداختم . بعد چشمام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم.

-جونگ کوک : بیخودی به خودت استرس نده.مطمئناً تو عالی پیش میبری امروز رو.

-الینا : سعی میکنم و امیدوارم.ممنونم.

خیره به برگه ها و متن ها بودم که در اتاق با تقه ای به در باز شد و...