رمان تنفر شیرین پارت 8

Dynamite · 19:23 1402/09/06

فن فیک تنفر شیرین،پارت 2،با حضور اعضا(سعی کردیم همه شون باشن)،نقش اصلی جونگ کوک و یه دختره به اسم الینا،لطفاً حمایت کنید،با لایک و کامنت و دنبال کردن

*از زبان الینا*

خیره به برگه ها و متن ها بودم که در اتاق با تقه ای به در باز شد و هیونجین وارد شد.

-هیونجین : سلام وقتتون بخیر.خوبی الینا؟

-الینا : سلام،آره یعنی سعی میکنم خوب باشم.

-هیونجین : انقدر استرس نگیر،سلام آقای جئون.

-جونگ کوک : سلام آقای پارک هیونجین.شما همو میشناسین؟

مسیر مکالمه داشت به جایی که دوست نداشتم و ازش میترسیدم کشیده میشد پس پریدم وسط حرفشون و نزاشتم هیونجین حرفی بزنه که بد بشه.

-الینا : عام خب،من و هیونجین از دوران دبیرستان همکلاسی و همچنین هم دانشگاهی بودیم تا 2 سال پیش که هیونجین از کره رفت،امروز هم بعد 2 سال همو دیدیم و احوالپرسی کردیم.

و بعد به هیوجین اشاره کردم که حرفی غیر از این نزنه وگرنه خودم خفه ش میکنم و خوشبختانه ذهنمو خوند و ضایع نکرد.

-هیونجین : بله بله دقیقاً.

-جونگ کوک : خب پس که اینطور.خانم کیم وایسا بگم برات یه فنجون قهوه بیارن حالت یکم بهتر بشه.

-الینا : نه مرسی نمیخوام،همین چند دقیقه پیش دو تا فنجون قهوه خوردم.

-جونگ کوک : باشه پس.ولی تعارف نداشته باش و استرس هم بی استرس.

-هیونجین : نگران هیچی نباش.تو که همیشه کاراتو عالی انجام میدی.این سری هم مثل همیشه میترکونی.

-الینا : مرسی هیونجین.مرسی از هردوتون.

کم کم همه از شرکت اومدن و اتاق جلسه پر پر شد.ساعت 3:40 رسماً جلسه رو استارت زدیم.برگه هامو صاف کردم و صدامو با تک سرفه ای صاف کردم و بلند شدم و شروع به حرف زدن کردم...